عاشقانه‌ای دوست‌داشتنی که روح زندگی در آن جاری‌است
عاشقانه‌ای دوست‌داشتنی که روح زندگی در آن جاری‌است

الهام بهروزی: نیکی کریمی از برجسته‌ترین و تاثیرگذارترین بازیگران سینمای ایران در دوران بعد از انقلاب محسوب می‌شود که با بازی‌های ماندگاری که از خود در فیلم‌های سینمایی به یادگار گذاشته است،

الهام
بهروزی

نیکی
کریمی از برجسته‌ترین و تاثیرگذارترین بازیگران سینمای ایران در دوران بعد از
انقلاب محسوب می‌شود که با بازی‌های ماندگاری که از خود در فیلم‌های سینمایی به
یادگار گذاشته است، توانسته جوایزی بسیاری از رویدادهای معتبر بین‌المللی و ملی
سینمایی را از آن خود کند. وی با حضور در فیلم «عروس» به کارگردانی بهروز افخمی در
سال ۶۹ برای نخستین بار خود را به‌عنوان یک بازیگر مستعد به همه شناساند و در
ادامه با همکاری با کارگردان‌های بزرگ سینمای ایران چون داریوش مهرجویی، عباس
کیارستمی، مسعود کیمیایی، رسول ملاقلی‌پور، ابراهیم حاتمی‌کیا، تهمینه میلانی و…
نشان داد که یک بازیگر خلاق و توانمند است و مخاطبان زیادی را به سمت خود جذب کرد.

کریمی
در طول چند دهه فعالیت هنری خود، چهره موفقی از یک زن را در هنر بازیگری به نمایش
گذاشته اما او تنها به بازیگر بودن اکتفا نکرده و از دهه ۸۰ تا کنون سعی کرده با
تولید آثاری شامل «یک شب»، «چند روز بعد»، «سوت پایان،» «شیفت شب» و همچنین
مستندهای «روزی روزگاری فوتبال» و «داشتن یا نداشتن» در حوزه فیلمسازی نیز طبع‌آزمایی
کند و استعداد خود را محک بزند. آخرین ساخته وی یعنی «آتابای» در سی‌وهشتمین جشنواره
فیلم فجر نامزد دریافت سیمرغ بلورین در پنج بخش (بهترین فیلم، بهترین کارگردانی،
بهترین نقش مکمل مرد، بهترین موسیقی متن، بهترین فیلمبرداری) شد؛ اما با وجود این،
هیچ جایزه‌ای را از این رویداد نبرد ولی از سوی منتقدان و نویسندگان ماهنامه فیلم به‌عنوان
فیلم برگزیده در شماره اسفندماه ۹۸ معرفی شد.

این
فیلم که در رویدادهای خارجی هم حضور فعالی داشته و دارد، از سوم آذرماه ۱۴۰۰ اکران
خود را در سینماهای کشور آغاز و نگاه بسیاری از منتقدان و مخاطبان را به سمت خود
جذب کرده است. «آتابای»، »داستان مردی میانسال به‌نام «کاظم» را روایت می‌کند که در
روستای پیرکندی شهرستان خوی زندگی می‌کند. او که دانشجوی معماری دانشکده هنرهای زیبای
دانشگاه تهران بوده، پس از یک شکست عاطفی از دانشگاه انصراف داده و به زادگاه خودش
برگشته‌است. خواهرش در جوانی خودسوزی کرده‌است و پس از آن مسوولیت سرپرستی و تربیت
پسر خواهرش با اوست. حالا آیدین به سن نوجوانی رسیده و او خود را در تربیت او ناتوان
می‌بیند و با این حال به شدت به او علاقه‌مند است. از سوی دیگر، رابطه او با دوست قدیمی‌اش
به نام «یحیی» دچار چالش شده‌است. در این میان، حضور دو خواهر که آتابای کار ساخت ویلا
برای پدر آن‌ها را به عهده دارد، شرایط تازه‌ای را رقم می‌زند و او به سیما دختر بزرگ
خانواده علاقه‌مند می‌شود؛ اما در بیان این علاقه به او تردید دارد…»

در
این درام عاشقانه، هادی حجازی‌فر، جواد عزتی، سحر دولتشاهی، دانیال نوروش، یوسفعلی
دریادل، مه‌لقا می‌نوش، معصومه ربانی‌نیا و… به ایفای نقش می‌پردازند. منتقدین و نویسندگان
سینمای کشور، این فیلم را اثری «آرام و عمیق و شاعرانه» در سینمای نیکی کریمی خوانده‌اند
که نسبت به دیگر فیلم‌های او روبه جلو است؛ اما در نهایت فیلم درجه یکی تلقی نمی‌شود.

رئیس
انجمن منتقدان سینمای ایران در یادداشتی در خصوص فیلم آتابای نوشته است: «روح زندگی
در این فیلم جاری است. این فیلم نیکی کریمی، با عشق و ارتباط و موضع آدم‌ها در برابر
آن، تبدیل به «عاشقانه‌‎ای دوست‌داشتنی» شده است. فیلمی که روحنوازی و لطفات
را با زیبایی‌شناسی و جذابیت‌های طبیعت آمیخته است و آن را به یک فیلم زیبا تبدیل کرده
است؛ فیلم پر است از تصاویر زیبا، کارت پستالی و جذاب، «آتابای» زیبایی شناسی دارد.
قاب‌ها و میزانسن‌هایی که بازیگران در فضای طبیعت در آن قرار می‌گیرند همه‌اش روحنواز
است و فضای فیلم را تلطیف می‌کنند.

جعفر
گودرزی در بخش دیگر این یادداشت نوشته است: «شاید بتوان گفت کارنامه فیلمسازی نیکی
کریمی را باید به قبل و بعد «آتابای» تقسیم کرد. او حالا پخته‌تر و آرام‌تر شده و از
فضای روشنفکری فاصله گرفته و می‌داند با مخاطبش چگونه ارتباط برقرار کند. در «آتابای»
درام به خوبی شکل می‌گیرد و شخصیت‌هایش را هم خوب معرفی می‌کند. کاراکتر آتابای درونگرا،
تلخ، تند مزاج، خشمگین و البته بسیار مهربان و دلسوز است. کاراکتر آتابای را با همه
احوالش باور می‌کنی و دوستش داری.»

یک
منتقد سینما هم درباره این فیلم می‌گوید: «آتابای» نیکی کریمی قصه دوست‌داشتنی دارد؛
اما حرف سینمایی ندارد. نماهای بلند فیلم تداعی‌کننده فیلم‌هایی چون «بازگشت» آندره
زویاگینتسف، «کشتزارهای سپید» محمد رسول‌اف و «دشت گریان» آنجلوپلوس است. البته که
هیچ‌کدام از نماها شکوه دراماتیک ایجاد نمی‌کنند و صرفا برای پرکردن احساسات بصری در
فیلم برداشته شده‌اند. در نمایی که Track Back و Pan از دوربین را داریم
و سیما روبه غروب خورشید ایستاده و باد چند تار مویی رل که از او بیرون است، به رقص
در می‌آورد، برداشتی از یک حسرت زنانه را می‌بینیم که بیشتر از بغض مولف خارج‌شده تا
داستان فیلمنامه‌نویس. این بغض زنانه را در هدایت فیلمنامه از سوی کریمی همچنان می‌بینیم.

علی رفیعی
وردنجانی در ادامه با بیان اینکه داستان یک تراژدی ناتمام دارد، می‌افزاید: بدین معنا
که هیچ‌کدام از مولفه‌هایی را که مطرح می‌کند، به پایان نمی‌رساند؛ شاید این مولفه‌ها
در ذهن نویسنده فیلمنامه پایان پذیرفته باشد اما همچنان برای بیننده نامفهوم است. خوشبختانه
با دوستی به تماشای این فیلم نشستم که زبان ترکی را خوب می‌فهمد و شکایت او از فیلم
این چنین بود که در بسیاری از جاها ترجمه تحت‌اللفظی صورت نگرفته بود و آنچه در فیلم
به زبان ترکی ادا می‌شد در زیرنویس فارسی آن مترادف نبود. این یکی از مسائلی است که
دلیل اصرار بر محلی بودن زبان فیلم را توجیه نمی‌کند. اگر فارسی بود چه چیزی از شخصیت
و یا جغرافیا را بیننده از دست می‌داد؟ از سویی دیگر، ترکی صحبت کردن شخصیت آتابای
نه‌تنها هیچ کمکی به شخصیت‌پردازی‌اش نکرده است؛ بلکه وجه امروزی‌اش را به معنای این‌که
او دانشگاه رفته و به‌خاطر یک شکست عاطفی انصراف داده است، مرموز می‌کند. دقیقا این
نقطه اوج داستانی است که حجازی‌فر نوشته و باید به‌صورت هرچه روشن‌تر برای بیننده مطرح
شود. خشم حاصل از نرسیدن آتابای هرگز تغییر نمی‌کند. در جایی از فیلم می‌گوید که آدم
هیچ‌وقت عوض نمی‌شود. اینکه غصه خوردن برای روان شاعرانه شخصیت‌ها لازم است، نیز متوجه
می‌شویم اما وقتی قرار نیست صعود و نزولی از کاراکتر ببینیم، چرا باید او را شخصیت
خطاب کنیم. به گفته رضا براهنی، شخصیت صعود و نزول کاراکتر در بُعد زمان است.

به
گفته وی، در این فیلم ما شاهد مُردگی و انفعال آتابای هستیم. انفعالی که به باور من
از دل جامعه بیرون می‌آید مانند شخصیت کاملا منفعل فیلم «قهرمان» فرهادی. او همواره
در رسیدن به معشوقه شکست می‌خورد و خشم حاصل از این شکست نه زیاد می‌شود و نه کم. برای
مثال، در فلیم سینمایی «خشم» ساخته دیوید آبر با بازی برد پیت خلاصی از خشمی که با
جان، زخم‌های به‌جای مانده روی کمرش و روان خود، از شیوه سیگار کشیدن و برخوردش با
افراد گروه، دریافت کرده، در سکانس پایانی می‌بینیم اما آنچه در سکانس پایانی از آتابای
می‌بینیم تنها همان بغضی است که در ابتدا بیان شده بود. انگار فیلم چیزی را نگفته است.
در صورتی که حداقل ما به‌عنوان بیننده باید دریابیم که احساس و اندوه فعلی او که همراه
با خشم شده نسبت به زمان‌های دانشجویی‌اش عمیق‌تر یا پخته‌تر شده است.

رفیعی
وردنجانی با بیان اینکه مساله بعدی که با فیلم پیدا می‌کنم استفاده ابزاری سازنده از
زنانگی خود است، تصریح می‌کند: وقتی متوجه می‌شویم سیما سرطان سینه دارد و مجبور شده
است یکی از سینه‌هایش را قطع کند، چه احساسی باید پیدا کنیم. مسلما نسبت همزاد‌پنداری
ما با این کاراکتر باید بیشتر شود اما آنچه از نظر جامعیت برای بینندگان در سینماهای
ایران اتفاق می‌افتد، خیلی متفاوت با خواسته مولف است. مولف می‌خواهد با بیان این ضایعه
و تصمیمی که آتابای بر سر سیما و جیران می‌گیرد دو ابژه را معرفی کند. اول آنکه دختران
امروزی ممکن است برای رهایی از دست خانواده شان ازدواج کنند تا ادامه تحصیل بدهند و
به آزادی مورد نظرشان برسند، سکانسی که جیران از آتابای می‌خواهد تا او را انتخاب کند
نه سیمای مریض را. دوم اینکه مردان به‌دلیل حس ترحمی که نسبت به چنین زنانی پیدا می‌کنند
و عقبه شاعرانگی و غمخوارگی‌شان نسبت به آنها احساسات نشان می‌دهند. هردوی اینها بد
است.

وی با
تاکید بر اینکه اساسا از نظر من هر رسانه و مشخصا فیلمی که جنس زن را برای رهایی و
آزادی خود ضعیف و شکننده نشان دهد برای جامعه خطرناک است، یادآور می‌شود: کریمی با
آنکه خواسته درستی از بیان خود داشته است اما آن را خوب بیان نکرده. خیلی زیباتر بود
اگر می‌دیدیم جیران برای رسیدن به خواسته‌های خود با خانواده و جامعه می‌جنگد نه آنکه
دست به دامان یک مرد تنها شود. از سویی دیگر، همچنان بازی سحر دولتشاهی خوب است اما
دولتشاهی به‌تنهایی از سیما، سیمای یک زن نمی‌سازد. رابطه میان آیدین و سیمین هم بد
است. با اینکه مه‌لقا می‌نوش و دانیال نوروش نمایی از تضاد در جامعه امروزی هستند که
این تضاد منجر به تکامل اجتماعی و نسلی خواهد شد اما غریزه در این رابطه آن‌قدر زیاد
می‌شود که حوصله مخاطب را سر می‌برد. به‌طور کلی ما نمی‌توانیم با برانگیختن احساسات
بیننده در سینما زنانگی بسازیم. از سویی دیگر، من معتقدم چهره و جایگاه یک زن را تنها
«بهرام بیضایی» به‌درستی در سینمای ایران نشان داده است و هیچ فیلسازی چه زن و چه مرد
نتوانسته جنگیدن زنانه را نمایش دهد. مسلما جنگیدن زنانه با مردانه متفاوت است. از
سویی دیگر، مردی که کریمی به تصویر می‌کشد میان مردانگی فیلمنامه‌نویس و شناخت یک مرد
از سوی نیکی کریمی معلق مانده است.