فیلمی جنجالی که بر اساس واقعیت است
فیلمی جنجالی که بر اساس واقعیت است

الهام بهروزی: «علفزار» یک درام دادگاهی از کاظم دانشی است که سوژه‌های گزنده و واقعی خود را از لایه‌های جامعه بحران‌زده ایران بیرون کشیده و با روایتی تلخ در قاب دوربین به تصویر کشیده است.

الهام بهروزی

«علفزار» یک درام دادگاهی از کاظم دانشی است
که سوژه‌های گزنده و واقعی خود را از لایه‌های جامعه بحران‌زده ایران بیرون کشیده
و با روایتی تلخ در قاب دوربین به تصویر کشیده است. سوژه‌های ملتهب این اثر،
برگرفته از هوش و باریک‌بینی سازنده است که سعی کرده آن‌ها را از راهروهای عریض و
طویل دادگاه‌ها بیرون بکشد و به خورد مخاطب امروز بدهد.

دانشی در نخستین تجربه خود در تولید فیلم بلند، با دنباله‌روی از سبک
فرهادی در فیلمسازی کوشیده کاراکترها و مخاطب‌های این فیلم در دوراهی اخلاقی قرار
بدهد و وضعیت‌های متناقض روحی یک دادستان را روایت کند که ناچار است بارها و بارها
در خصوص موضوعات و جرائم ملتهبی مثل تجاوز یا زنای محصنه و… به قضاوت بنشیند.

البته اگر کارگردان در پاره‌ای از قسمت‌های این اثر جانب ایجاز را
رعایت می‌کرد و از هجوگویی دوری می‌کرد می‌توانست سیمای بهتری از سوژه‌های انتخابی
خود در این فیلم ارائه کند. هرچند او سوژه‌های جذاب و مهمی را انتخاب کرده است؛
ولی در نشان دادن جوانب مختلف سوژه و همچنین تعریف یک پایان‌بندی خوب برای فیلم
بازمانده است. با همه این‌ها اما کارگردان توانسته با استفاده از بضاعت هنری‌اش
قاب‌های مناسبی را در فضای بسته و تو در توی دادگاه خلق کند که هم فشار روانی
دادستان را نشان بدهد و هم حال و روز بغرنج کارکترهای فیلمش را تفهیم و ترسیم کند.

این فیلم درحقیقت داستان یک بازپرس
را روایت می‌کند که در آستانه انتقالی‌اش دچار کشمکش‌هایی در چند پرونده می‌شود…
پرونده‌هایی پیچیده و آشفته! این فیلم روایتی از آقازاده‌ها هم را در خود جای داده
است. همچنین در این فیلم به‌طور محسوسی به حقوق کودکان و نادیده‌انگاشتن آن در
بسیاری از خانواده‌ها و جامعه امروز توجه شده است. در علفزار ما خانواده مرفهی را می‌بینیم
که در حضور کودک شش‌ساله‌شان، مهمانی آن‌چنانی گرفته و مشروبات الکلی مصرف می‌کنند.
آیا چنین مهمانی مناسب حضور فرزندشان است؟ یا در داستان فرعی فیلم مادر معتادی به
تصویر کشیده شده است که دخترکش بی‌خبر از همه جا با خوش‌خیالی کودکانه‌اش، در جست‌و‌جوی
مهر پدر است و در آرزوی مدرسه رفتن…

فیلم
«علفزار» به نویسندگی و کارگردانی کاظم دانشی و به تهیه کنندگی بهرام رادان است که
در جشنواره چهلم حضور داشت. در این فیلم بازیگرانی چون پژمان جمشیدی، سارا بهرامی،
ستاره پسیانی، مهدی ‌رداز، مائده طهماسبی، ترلان پروانه و رویا جاویدی‌نیا به ایفای
نقش پرداخته‌اند.

یک منتقد سینما در خصوص این فیلم می‌گوید: فیلم علفزار یک تخلیه انتقاد
است، پر از حرف‌هایی است که شاید در یک سفر بین شهری با یک راننده تاکسی درباره آنها
صحبت کنید؛ بگویید این آقازاده‌های پدرسوخته در خلوت خودشان هر کاری می‌کنند، مشروب
می‌خورند و پول پارتی می‌گیرند، بگویید باباهایشان چه کثافت‌کاری‌هایی نمی‌کنند و بگوییم
سیستم قضائی فساد دارد. همه این صحبت‌های انتقادی از وضع حاکمیت می‌تواند در یک صف
نانوایی هم شنیده شود و علفزار کاری که کرده جرات این را داشته تا این انتقادات تند
و تیز را روی پرده نقره‌ای به تصویر بکشد. همین و بس.

آرش پارساپور در ادامه با بیان اینکه فیلم علفزار از فیلم‌های بسیار جنجالی
چهلمین جشنواره فیلم فجر بود، از سوژه حساس و خط قرمزی‌اش که احتمالا باعث سانسور در
اکران عمومی یا حتی توقیف شود تا بازی پژمان جمشیدی که تحسین عده‌ای را برانگیخته است،
می‌افزاید: در مورد موضوع اول هیچ بحثی نیست و علفزار از آن دسته فیلم‌های حساس است
که شجاعت ساخته شدنش جای تبریک دارد؛ اما در مورد پژمان جمشیدی باید گفت بازی او بسیار
بهتر از دیگر فیلمش در جشنواره؛ یعنی بی‌مادر است اما واقعیت اینجاست که بازی جمشیدی
صرفا در نوع خودش جذاب است؛ یعنی او توانسته از آن بازی بسیار بد دوران پیشینش رهایی
پیدا کند و حالا یک بازیگر معمولی شود وگرنه هیچ اکت خارق‌العاده‌ای از او در طول فیلم
دیده نمی‌شود.

به گفته وی، علفزار بر اساس پرونده‌های قضائی واقعی است و سه چهار داستان
را با یکدیگر مخلوط کرده است، داستان اصلی درباره یک‌سری آقازاده است که در یک پول
پارتی رفته‌اند و سپس نزاعی بین آنها و پسران صاحب باغ صورت گرفته و کار به جاهای باریک‌تر
هم کشیده شده است؛ در کنار آن خرده داستان‌هایی وجود دارد که بود و نبودشان تاثیر خاصی
در فیلم ندارد و قرار گرفتن‌شان صرفا برای عوض کردن حال و هوای فیلم و جان بخشیدن به
ریتم آن است.

پارساپور با بیان اینکه علفزار فیلم بسیار تلخی است، واقعه‌ای که در حال
تعریف است هرچقدر بازتر می‌شود تلخ‌تر و کثیف‌تر می‌شود، تصریح می‌کند: وجود پرونده‌های
ثانویه‌ای مانند آن زوج معتاد که دنبال شناسنامه برای فرزندانشان هستند مانند نباتی
کوچک در بین این حجم از تلخی است. وجود این داستانک‌ها شاید به جریان اصلی فیلم کمکی
نکند؛ اما به نظر می‌رسد بودنشان ضروری است؛ چراکه بدون حضور آنها، ریتم فیلم بسیار
سخت و کند می‌شد.

این منتقد سینما با اشاره به اینکه تقریبا تمام فیلم علفزار در یک دادسرا
می‌گذرد، می‌گوید: فضائی که نمی‌دانم تا امروز گذرتان به آن خورده یا نه اما دو ساعت
ماندن در راهروهای آن، صبر ایوب می‌خواهد. این فضاها پر از پتانسیل برای داستان‌نویسی
و فیلمنامه‌نویسی هستند که تا امروز تنها موضوعاتی مانند قصاص مورد توجه فیلمسازان
ایرانی قرار گرفته است. کاظم دانشی (کارگردان فیلم) اما با درایت بیشتری به سراغ این
پرونده‌های قضائی رفته و دست روی مواردی گذاشته که کمتر درباره آن شنیده شده است.

وی با بیان اینکه فیلم به‌عنوان یک فیلم دادگاهی، تعلیق و هیجان خوبی
در ابتدای راه خود دارد، ماجرا وقتی پیچیده‌تر می‌شود تماشاگر به‌وجد می‌آید،
خاطرنشان می‌کند: اما سندروم «هرچه پیش برود، بدتر می‌شود» در اینجا هم گریبانگیر علفزار
شده و با گذشت فیلم، ارزش آن رو به کاهش می‌رود. فیلم در یک ربع پایانی دیگر عملا وارد
یک سرازیری می‌شود و پایان بندی فیلم هم بسیار سرسری است و یکی از بدترین پایان بندی‌های
عناوین سینمایی در جشنواره امسال به حساب می‌آید.

پارساپور در خصوص بازیگران این فیلم توضیح می‌دهد: گروه بازیگری فیلم
به خوبی کار خودشان را انجام می‌دهند اما همان‌طور که گفته شد پژمان جمشیدی بازهم نمی‌تواند
بدرخشد. او نقشی را که در دینامیت داشته، تکرار کرده اما بدون لودگی و حالا بازپرسی
است که درگیر یک پرونده «بمب» شده است. نه اینکه جمشیدی کارش را بد انجام دهد؛ اما
کار به یاد ماندنی نیز از خودش بر جای نمی‌گذارد. سارا بهرامی جزء بازیگران خوب فیلم
به شمار می‌رود که فشار وارده به کاراکتر خود را به خوبی در چشمانش و حرکاتش نشان می‌دهد
و آتیلا پسیانی نیز که حضور چندان پررنگی ندارد، می‌درخشد؛ کافی است نگاه کنید به آخرین
دیالوگ رد و بدل شده بین او و همسرش در فیلم که چقدر زیبا ترس و عشق را با هم در می‌آمیزد.
در بین ستارگان مطرح و ناشناخته فیلم که تقریبا همگی بی‌نقص هستند، یک ترلان پروانه
هم حضور دارد که دلش می‌خواهد بازی متفاوتی ارائه کند و تقریبا از پس این ماموریت برمی‌آید.

به گفته وی، تا حرف از بازیگران است باید به پدیده فیلم یعنی صدف اسپهبدی
اشاره کنم که از فضای تئاتر وارد سینما شده و پیش‌تر در آثاری کوتاه نیز ایفاگری نقش
کرده بود و حالا توانسته در این فیلم با گریم سنگینی که دارد در لحظات کوتاهی که حضور
دارد، بدرخشد. اسپهبدی آینده درخشانی برای خودش رقم زده و علفزار سکوی پرتابی برای
اوست و احتمالا در آینده بیشتر از او خواهیم شنید.

این منتقد سینما با تاکید بر اینکه فیلم علفزار یک فیلم سیاسی نیست،
می‌گوید: اما شاید بیشتر از خیلی فیلم‌های سیاسی حرف‌های آن‌سوی خط قرمزی می‌زند. دیالوگ‌نویسی
در فیلم بسیار عالی انجام شده و در سکانس‌هایی که باید حرف محکمی زده شود، بدون ترس
بیان می‌شود و در سکانس‌هایی که قرار است ریتم کمی عوض شود، هوشمندانه نوشته شده است.
علفزار حواسش هست که بیننده را گاهی هم بخنداند تا آن را همراه فیلم کند، بزنگاه‌ها
را بلد است و بینندگانش را مثل موم در دستانش دارد و آنها را حفظ می‌کند؛ این نکته
مهمی بوده که فیلم توانسته رعایت کند.

به باور وی، بهرام رادان به‌عنوان تهیه‌‌کننده از همان آواز قویی که در
دوران جوانی‌اش بازی کرد تا امروز سعی کرده همیشه در صف انتقاد به وضعیت جامعه باشد
و در علفزار این انتقادها را فریاد می‌کند. فریادهایی که فیلم می‌زند اما نکته‌ جدیدی
برای کسی ندارد و صرفا از اینکه در سینما شنیده می‌شود، حس و حال خوبی به تماشاگر انتقال
می‌کند. این دق دلی‌هایی که از سوی فیلم‌هایی چون علفزار باز و ادا می‌شوند، نمایش
بدیهیاتی است که همه جامعه از آن آگاهی دارند و فریاد زدن خالی است.

این متقد سینما با اشاره به اینکه علفزار کوبنده شروع می‌شود و این کوبندگی
را ادامه می‌دهد تا جایی که دیگر پا پس می‌کشد، تصریح می‌کند: فیلم شجاعانه پیش می‌رود
و حرف‌هایش را صریح می‌زند اما در نهایت در خروجی کار دستهایش را به نشانه تسلیم بالا
می‌آورد و کار را نصفه نیمه رها می‌کند. فیلم در نهایت به خاطر تمام ریسک‌هایی که به
خرج داده شدیدا برایم قابل احترام است اما نمی‌توان برچسب شاهکار سینمایی و به یاد
ماندنی روی آن چسباند.

پارساپور در پایان یادآور می‌شود: زمانی احمد محققی داستان‌های جذابی از دل پرونده‌های
پلیسی بیرون می‌کشید و آثاری می‌نوشت که برخی از آنها پتانسیل تبدیل شدن به تریلرهای
هیجان انگیزی زیادی دارند، پرونده‌های قضایی منشا خوبی برای روایت این قصه‌ها هستند
و علفزار تلنگری می‌زند تا به این پرونده‌ها بیشتر رسیدگی شود؛ امید که این داستان‌های
واقعی از زیر پوست شهر بیشتر به آثار سینمایی تبدیل شوند.